loading...
نیمکت خالی...
x بازدید : 32 جمعه 13 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

درخاطری که تویـــــــــی دیگران فراموشند

بگذار درگوشت بگویم میخـــواهـمت

این خلاصه ی تمام حرفای عاشقانه دنیاست


هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی توست

هــــــــی

معشوقه ی من

سلامتی ....؟؟؟



دلم یک دنیا تنهایی میخواد

با یه عالمه تــــــو

وتمام گوشه کنارهای آغوشت



ماه

دخترکی بود

که زمین را هوایی کرد

و تو

دختر زیبایی که مرا




x بازدید : 49 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

زمان می گذرد و زمانه پیر می شود
تـنها یــــاد تــوست کــه هر ثانیه
در دلـــــــم جوانـــــــــه می زند
تو تکرار می شوی و من
هر روز بـوقت حضورت
دلتنگ می شوم
تیک تاک ثانیه ها
به وقت قرار عاشقیست
ساعتم را به وقت دلم کوک کرده ام
چون ثانیــــــــــــــــــــــــــه ها را

تنـــــــد تنـــــــد می شمارد



بگذار شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید

هر چند معنی جز رنج و پریشانی نباشد.

اما کوری را هرگز به خاطر آرامش تحمل نکن




غريب است دوست داشتن. وعجيب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتي مي‌دانيم کسي با جان و دل دوستمان دارد ...
ونفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ريشه دوانده ؛ به بازيش مي‌گيريم
هر چه او عاشق‌تر ، ما سرخوش‌تر،هر چه او دل نازک‌تر ، ما بي رحم ‌تر ...
تقصير از ما نيست ؛ تمامي قصه هاي عاشقانه، اينگونه به گوشمان خوانده شده‌اند...





حرف هايي است که هيچ گاه زبانها به هم نمي گويند....
حرف هايي است که فقط دست ها مي توانند به هم بگويند
.




لحظه دیدار نزدیک ست.

باز من دیوانه ام ٬ مستم.

باز می لرزد ٬ دلم ٬ دستم.

باز گوئی در جهان دیگری هستم.

های ! نخراشی بغفلت گونه ام را ٬ تیغ !

های نپریشی صفای زلفکم را ٬ دست !

و آبرویم را نریزی دل !

- ای نخورده مست -

لحظه ی دیدار نزدیک ست




دلم را میپیچم لای پتوتا شاید سرما نخورد

ازبس که رفتار این روزهایت سرد است...

تو را باید روی چشمها گذاشت

کجایی؟

چشمهایم بهانه ات را گرفته اند...



می نویسم که تو بخوانى، اما حیف !
دیگران عاشقانه هاى مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند !
و تو… حتى نگاه هم نمی کنى …!





حتی
اگر نبـاشی
می آفــرینـمــت
چونانکه
التهاب بیابان
ســـــــــــــــراب را





امروز به پايان ميرسد
از فردا برايم چيزي نگو
من نميگويم :
فردا روز ديگريست
فقط ميگويم :
تو روز ديگري هستي
تو فردايي
همان که بايد به خاطرش زنده بمانم





قرارمان يک مانور کوچک بود !
قرار ب
ـــــــــــــود ...
تير هاي نگاهت مشقي باشد !
اما بــبـــيــن ،
يک جاي سالم بر قلبم نمانده است !!!



فاصله ها آزمونی است تا بفهمیم که عشق تا چه اندازه می تواند به دوردست ها سفر کند ......



زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . . .




بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا...




چه خوشبختی بزرگی ست بدبختی های کوچک !



کلمات قدرت آزار دادن شما را ندارند مگر اینکه گوینده آن کلمات برایتان بسیار عزیز باشند.



تجربه ام حکم می کندوقتی کسی باتمام قوا میکوشدبه چیزی برسد،نمی تواند،و وقتی باهمه ی توان ازچیزی می گریزد،معمولاْ همان سر راهش سبز می شود



همین حوالی هستند
کسانی که تا دیروز می گفتند:
بدون تو حتی نفس هم نمی توان کشید
و امروز در آغوش دیگران نفس نفس می زنند!



وقـتـی حـس میکـنم

جایــی در ایــن کره ی خاکی

تــو نفس میکــشــی

و مـن

از همان نفــــــــس هــایت ،،،

نفـــس میکشم

تــو باش !

هـوایت !

بـویـت !

برای زنده ماندنم کافـــی است




عشق محدود تنها به تصاحب معشوق می اندیشد و عشق بی انتها در جستجوی خویشتن است




نا امید نیستم
که از امید بگویم
آنچه هست یاس مطلق نیست!
عاقبت یک کلید
به قفل زنگار گرفته ی ما نیز می خورد !
همان ماه که پنجره های دیگران می تابد
به پنجره ی ما نیز خواهد تابید!
یک روز کسی نیز برای ما شعر خواهد گفت...



قلبی را که عشق می ورزد اما هرگز تسلیم نمی شود پذیرا باش


x بازدید : 66 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (2)

هوایت را به سینه می کشم
خفه ام می کند دلتنگی !




تو تکرارنشدنی ترین اتفاق زندگی من بودیو عاشقانه ترین آن ....




اگر نمی توانم همیشه مال تو باشم
اجازه بده گاهی، زمانی از آن تو باشم
و اگر نمی توانم گاهی، زمانی از آن تو باشم
بگذار هر وقت که تو می گویی، کنار تو باشم
اگر نمی توانم عشق راستین تو باشم
بگذار باعث سرگرمی تو باشم
اگر نمی توانم دوست خوب و پاک تو باشم
اجازه بده دوست پست و کثیف تو باشم
اما مرا اینطوری ترک نکن
بگذار دست کم چیزی باشم ..

شل سیلور استاین




عبــــور میکـنــــم هـر روز ..
از کنـارِ نــیمکت هـای خالـی پارک ..
طـوری که انــگار کـسی ..
در نـیمک های آخـرین ..
انـتـظـارمـرا میکـشد ..
و بـه آنجـا کـه میـرســـــم ..
بایـد ..
وانمـود کـــــنم ..
کـه باز هم دیــــــر رسیــده ام !



مـــــــــــــا،

نســـــلی هستیم کــــه،

بهـــــــترین حــــــــرفهــــــای زندگــــــیمان را نگفتیـــــم

تایــــــپ کردیـــــــــم





کاش می فهمیدی برای اینکه تنهایم تو را نمی خواهم
بر عکس
برای این که می خواهمت ، تنهایم ...




خدایا

این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند

فکری کن

اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت





من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می ارزید
من خودم بودم
دستی که صداقت می کاشت
گر چه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم هر پنجره ای
که به سر سبز ترین نقطه بودن وا بود
و خدا می داند
بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود
من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گیسوی بلند
و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگیم می فهمید
آرزویم این بود....
من چه خوش بین بودم
همه اش رویا بود
و خدا می داند
سادگی از ته دلبستگیم پیدا بود





کوچه ها را بلد شدم

رنگهای چراغ راهنما

جدول ضرب

دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم

اما گاهی میان آدمها گم میشوم آدم ها را بلد نیستم.!





اگر تو روی نیمـــــــکتی

این سوی دنـــیا

تنـــــــــــــها نشسته ای

و همه آنچه نــداری

کســــــــی است….
شاید آن سوی دنیا

روی نیمکتی دیگر

کسی نشسته است
که همه آنچه ندارد تـــــــویی……..
نیمکـــــــــت های

دنیـــــا را چه بد چیده اند




x بازدید : 66 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (3)

نمی خواهم خاطره ی فردایم شوی ! امروز با من باش حتی لحظه ای ..... !




به کدامین کتاب مقدس دنیا

سوگند بخورم ؟

که از یاد عاشقان واقعی ات

نخواهی رفت ,

حتی اگر تورا...

به آخرین صفحات تاریخ

تبعید کرده باشند

میلاد تهرانی





دلم میخواهد شب باشد، من باشم و تو …
به خیالم تو خواب باشی …
نگاهت کنم، آرام ببوسمت…
نوازشت کنم…
و آرام بگویم دوستت دارم …
و تمام حرفهای دلم را که وقتی نگاهم میکنی نمیتوانم بگویم
عاشقانه نجوا کنم…
و تو در سکوت بشنوی و از عشقم سر کیف شوی ، اما …
چشمانت را باز نکنی و به خیالم خواب باشی… !
من هم به خیالت ندانستم که بیداری ...



کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت
نام کوچکی : تا به جانش می خواندی
تا به مهر آوازش می دادی
همچو مرگ
که نام کوچک زندگی ست...
احمد شاملو



گاهی هوس می کنم در آغوشت حل شوم

با همه سردیت ,هنوز

برایم گرمترین حس دنیایی . . . .



آدمی که منتظر است،

هیچ نشانه ای ندارد..

فقط با هر صدایی،

برمیگردد ..!




دست ات را به من بده
دست هاي تو با من آشناست
اي دير يافته با تو سخن مي گويم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دريا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن مي گويد
زيرا که من
ريشه هاي تورا دريافته ام
زيرا که صداي من
با صداي تو آشناست.

احمد شاملو




آدم باید یک " تو " داشته باشه ؛

که هر وقت از همه چی خسته و نا امید بود ،

بهش بگه :

مهم اینه که تو هستی !

بی خیال دنیا ... !!!




یکی از لذت بخش ترین لحظه های زندگی وقتیه که کسی رو که دوست داری تماشا میکنی و اون حواسش نیست !




! هیچ کس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم ، عشق سوم ، اینها بی معنی است . فقط رفت و آمد است . افت و خیز است .

معاشرت می کنند و

اسمش را می گذارند عشق

x بازدید : 42 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (1)

من ادعا نمی کنم همیشه به یاد کسانی هستم که دوستشان دارم اما ادعا می کنم  در  مواقعی هم که  به یادشان  نیستم  دوستشان دارم ...!




تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 9
  • بازدید سال : 52
  • بازدید کلی : 5,276
  • کدهای اختصاصی