loading...
نیمکت خالی...
x بازدید : 30 جمعه 10 آبان 1392 نظرات (1)


باورم نیست که دوباره بی رحمانه هجوم آورده ای به تمام شوق‌های من،به هر چه از تو در خویش بارور ساخته ام،به عشق تمام این روز هایی که پا به پایت آمده‌ام و باز هم دارم می‌آیم...!چگونه ممکن است چشمانت نبینند تمام خواستن‌هایم را،تمام بودن‌هایم را،،،،؟!

من دارم از حقیقت عشق برایت سخن میگویم،روشن تر از هر باوری،هر روز هزاران کلمه را کنار‌ هم قطار می‌کنم و فریاد میزنم دوستت دارم......حقیقت آشکار عشق..؟!!!

من چه کسی‌ هستم به راستی‌؟ تنها بیگانه ای که از فرسنگ‌ها فاصله بی قراری میکند؟و یا شاید دیوانه ای که تمام ساعت‌هایش را به وقت تو تنظیم کرده که از دیدار نگاهت جا نماند...!

نه،دیگر باور ندارم....وقتی‌ گناهی‌ نیست، حمله‌های بی امان را نمی‌فهمم!!!!!!

مهرداد بهار

http://8pic.ir/images/51498122444482695634.jpg
 




x بازدید : 36 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)

زیبا ترین تولدها آنهائیست که در رویا برای کسی می گیریم

و یا کسی برایمان می گیرد

و من امشب زیباترین تولدها را خواهم گرفت ...

با عاشقانه ترین رنگها خیالت را ترسیم خواهم کرد ..

باعاشقانه ترین سازها نوای بودنت راخواهم نواخت..

باعاشقانه ترین بوسه ها لبهای خیالت را نوازش خواهم کرد...


x بازدید : 27 پنجشنبه 20 تیر 1392 نظرات (0)


" معنای عشق "

اسم کسی است

که دراوج خستــــــگی

از به یاد آوردنش

" لبخنـــــــد بزنی "


کف بینی نکن !
دستی که به سویت دراز شده ، طالعش تویی . . .


دلتنگ که می شوم

تنها پناهم

عکس توست

چقدر خوب نگاهم می کنی . . .



مقدس ترین جای دنیاست
اتاق تنهایی هایم
وقتی
با نیّت “تو” خلوت می کنم



گر می دانی در این جهان كسی هست كه با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می كند
وصدای قلبت آبرویت را به تاراج میبرد ،

مهم نیست كه او مال تو باشد ،
مهم این است كه فقط باشد :
زندگی كند ، لذّت ببرد
و نفس بكشد


نمی دانم

چرا بین این همه آدم

پیله كرده ام به تو...

شاید

فقط با تو

پروانه می شوم


تقصیر من نیستــــــــــ...
به تـــــ
ـــو که می رســــــــــم...
تب می کنمــــــــــ،
به تـــــ
ـــو که می رســــــــــم...
هوس آغوشتـــــــــ میسوزاندم،
به تـــــ
ـــو که می رســــــــــم...
لبــــــــــــــانم از عطشت له له میزنند،
به تـــــ
ـــو که میرســـــــــــــــم...
نگاهم خمـــــــــــــار نگاهت میشود،
به تـــــ
ـــو که میرســـــــــــــم...
تقصیر تـــــ
ـــو نیستـــــــــــــ،
نفسهـــــــــایت دیوانه ام میکند ...


من خوشبخت ترین شاعر روی زمینم

وقتی تو شعر هایم را چنان با دقت می خوانی و

دست نوشته هایم را با احترام ورق می زنی ،که انگار

نسخ خطی چندین هزار ساله اند

با اینکه می دانم از شعر و شاعری چیزی سر در نمی آوری

اما چون شعر های من اند ،دوستشان داری..



رویاهایی هست که شاید هرگز تعبیر نشوند

اما همیشه شیرین اند

مثل رویـــای داشتن تـــــو...







x بازدید : 40 شنبه 08 تیر 1392 نظرات (1)





من با عشق آشنا شدم وچه کسی این چنین آشنا شده است ؟

هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود.

هنگامی لب به زمزمه گشودم ؛ که مخاطبی نداشتم.

و هنگامی تشنه ی آتش شدم , که در برابرم دریا بود و دریا و دریا .....!




x بازدید : 31 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (0)


من نمی‌فهمم چرا هیچ کس نمی نویسد از مردهــا ؟!

از چشم‌ها،شــانه‌ها و دستهایشــان ...

از آغوششان ، از عطر تنشـان

از صدایشــان

پررو می‌شوند؟؟؟

خُب بشوند ...

مگر خودِ ما با هر دوستت دارمشان تا آسمـان نرفته‌ایم؟

مگر ما به اتکــاء همین دست‌ها

همین نگاه‌ها ، همین آغوشهـا ...

در بزنگاههای زندگی سرِپا نمانده‌ایم؟

من بلد نیستم در سـایه دوست داشته باشم

من می‌خواهم خواستنم گوش فلک را کر کند

من می‌خواهم

مَــــردَم بداند " دوستش دارم" ...



x بازدید : 32 شنبه 25 خرداد 1392 نظرات (2)


دسـت هایـت

کجـاست

که کنار بزند

دلتنگی ام را ....



برای زندگی نه سقف می خواهم نه زمین !

نقشه ی جغرافیایی دستهایت کافیست



ســـیب که هـــیچ ...

تمامی باغ را می چینم

اگر در تبعید گاهمان

فــــقط ..

مـــــن و تــــــو باشیم ...!



تو...


آن شعر بلندی... که آرزو میکنم امضای من زیر آن باشد!



مـــرا بــه اســم کــوچــکــم کـه...

صــدا مــی زنــی!

لـحــن صـ
ـدای تــو...

دوسـ
ـت داشـتــنــی تــریــن ..

صـدای عــالـ
ـم

اســت



«دوستت دارم» هایت را به کسی نگو

نگه دار برای خودم

من جانم را برای شنیدنش

کنار گذاشته ام!




به چشمهایت بگو

نگاهم نکنند

بگو وقتی خیره ات می شوم

سرشان به کار خودشان باشد...!

نه که فکرکنی خجالت می کشم ها

نه !

حواسم نیست

عاشقت می شوم..





هوایت که به سرم می زند

دیگر در هیچ هوایی،

نمی توانم نفس بکشم!

عجب نفس گیر است

هوایِ بی تویی!





وقتی می خواهم از تو بگویم ......

انگار ....!

فقط همین یک کلمه را یاد گرفته ام

تــــو




x بازدید : 27 شنبه 18 خرداد 1392 نظرات (2)


هیچکس

بر نیمکت پارک به تنهایی

نمینشیند!

یا یار در بر است , یا یاد یار در سر ....



همیشه دور نما ها

خواستنی ترند

مثل سراب

مثل فردا

مثل تــو...





چه پرجرات میشوددربرابرت:

کسی که میفهمد:ازته دل دوستش داری . . .





می نویسم...
می نویسم از تو برای تو و دور از تو ....
بدون هراس از خوانده شدن...
بگذار همه بدانند...
می نویسم برای تو...
برای تویی که بودنت را...
نه چشمانم میبیند...
و نه گوش هایم می شنود...
و نه دستانم لمس می کند...

تنها با شعفی صادقانه ...
با دلم احساست می کنم... !!!!



نگاه که بیاندازی مرا خواهی دید.............

همان پسری که پشت به تمام دنیا

ایستاده و نگاهش منتظر توست.........

همان که دل از تمام دنیا بریده

و تمام دلش را گره کور به دلت زده............

همان که دلش می گیرد وقتی دلگیری........

همان که دلش تنگ می شود زمانی که نیستی....

همان که دلش می میرد اگر روزی نباشی..........

اری.......

من همانم که از روز اشنایی با تو

با دلم تنها زندگی می کنم.....



یه وقت به سرت نزند..!!

که شعر هایم را بتکانی‌‌

چرا که رسوا خواهم شد !

و همه خواهند دید.....

لحظه لحظه تو را میان "واژه هایم

"



به جز حضور تو . . .
هیچ چیز این جهان بی کرانه را جدی نگرفته ام
حتی عشق را . . .



بــــــاور نمی کنم
اینگونه عاشقـانه
در مـن ، حبس شده باشی!!
بگو با چه جادوئی
مرا اینگونه نا عادلانه وقف خودت کردی؟



هـميشه باید کسي باشد

کـــہ مــَعني سه نقطه‌های انتهای جمله‌هايَت را بفهمد

هـميشه بايد کسـي باشد

تا بُغض‌هايت را قبل از لرزيدن چانه‌ات بفهمد

بايد کسي باشد

کـــه وقتي صدایت لرزيد بفهمد

کـــه اگر سکوت کردی، بفهمد..

.

.

کسي بـاشد



نـمـی دانـم مـی دانـی یـا نـه !

مـن هـمـان لـحـظـه ای مـتـولـد شـدم ،

کـه تـو بـرای اولـیـن بـار بـه مـن گـفـتـی :

دوسـتـت دارم ...!



تاریک بــاد !
خـانـه ی مــــردی
که نــمی جنـگـــــد
بـــرای زنـی که
دوستـــش دارد!




آرزو دارم وقتی لبخند دنبال جایی برای نشستن می گردد

تو در آن نزدیکی باشی . . .

.
.
.
.



سوره ی صورتت،

برای ایمان آوردنم کافی ست؛

آیه های بوسه ات،

مومنم خواهد کرد!

پیام-برِ اینهمه اعجاز میشوم،

و می گویم برای مردم:

و قسم به عشق،

و قسم به روزی که عاشق شدم!



باران که می زنـد،   هـمه چیز تازه می شود   حتّی داغِ نبودن ِتـــــــــو . . .



همین که هستی...

همین که لابلای کلماتم...

نَفَس میکشی...

راه میروی...

در آغوشم میگیری...

همین که پناه ِ واژه هایم شده ای...

همین که سایه ات هست...

همین که کلماتم از بی "تو"یی

یتیم نشده اند...

کافی‌ست برای یک عمر آرامش ؛

فقط باش!

برای من...

برای زندگی...

فقط باش!






...

x بازدید : 42 یکشنبه 12 خرداد 1392 نظرات (2)



من زنم!!

مرا پریشانی موهایت نه!!

مرا ته ریش خسته ات دیوانه میکند!!!

من زنم!!

و با همه زنانگیم دلم هوایی میخواهد!!

پر از نفس های تو !!!

لبان تشنه ام را مهر و موم کن با لبهایت!!!

بگذار همه بدانند من دست خورده ی آغوش توام!!!

مرا ببوس میخواهم دوباره صدای

نفسهایت را بنویسم



از تمام رمز و راز های عشق

جز همین سه حرف

جز همین سه حرف ساده میان تهی

چیز دیگری سرم نمی شود

من سرم نمی شود

ولی........ راستی

دلم

که می شود



این که عاشق کسی باشی یعنی هیچ

این که یکی عاشقت باشه یچیزی

اما این که عاشق کسی باشی که عاشقته

یعنی همه چیز .....

یعنی باقی دنیا هیچ .....



چه خـــوش خیــال اســــت...!

فـــاصلـــه را می گـــویم!

بــه خیــالـش تـــو را از مــن دور کـــرده...

نمی دانـــد،

جـــای تـــو امـــن اســـت ،

اینجـــا در میـــان دل مـــن . . . "







x بازدید : 30 چهارشنبه 08 خرداد 1392 نظرات (2)


شازده کوچولو می گفت:
گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود
اما ماندنی بود
همین بودنش بود که او را تبدیل به گل من کرده بود



بودن و نبودنت مرا دلتنگ میکند...
در بودنت هراس رفتن و در نبودنت انتظار آمدن ...
چه دو راهی دشواری است...!



مــی بـــوســمــت
آنــقــــــدر کــــه طــــــرح لــب هــــــایــــم
روی انـــدامـــت بــــمــــــانــــد ..
مـــیـخـــــواهــــم هــــمــه بــــدانــنـــــد کـــــه
آغـــــــوش تــــــــــو قــــلــــــــمرو مـــــــن اســــت



وقتی دلتنگم چقدر حسود می شوم !
حتی نمی خواهم لحظه ای با خودت باشی



دنیا فهمید خیلی حقیر است وقتی گفتم :
یک تار موی “تو” را به او نمیدهم !



بی هیچ دلیلی “دوستت دارم”

تا نقض کنم قانونی را که هنوز دلیل می طلبد



بودنت را دوست دارم


وقتی مرا دربر میگیری


و به آغوشت سفت مرا می فشاری


وادارم می کنی که به هیچ کس فکر نکنم


جز تو !!!


همه میتونن اسمت رو صدا کنن اما....
کم هستن کسایی که وقتی اسمت رو صدا میزنن لذت میبری
و با تمام وجود دوس داری در جوابشون بگی:

جااانم...!



این روزها آنقدر حسود شده ام

که به آیینه ای که هرروز

نگاهت را در خود تکرار می کند

حسادت می کنم

و به دستگیره دری که

هرروز بارها

بر دستان تو بوسه می زند

این روزها آنقدر دچار حسادتی جانکاه شده ام

که به چشمان تمام کسانی که

قامت تورا در چارچوب نگاه خود

ترسیم می کنند هم

حسودی ام می شود

و به کودکی که

عطر نفس های تورا

هنگامی که بوسه بارانش می کنی

می نوشد

این روزها من مانده ام و اینهمه حسادت

وحسرت لحظه هایی که

بدون درآغوش کشیدنت می گذرد






x بازدید : 47 پنجشنبه 02 خرداد 1392 نظرات (3)

کسی هست،

در مــــــــن ؛

که صــدا میزند،

تـــو را...




دوست داشتن به تعـداد دفعات گفتن نیست...
حسی است که باید بی کلام هم لمس شود




دلتنگی هایم که یکی دوتا نیست

بخواهی بشماری تا فردا طول می کشد.!

تو که می دانی فردای من و تو

چقدر دیر میاید.

اما دست از من و دلتنگی هایم برندار

میدانی با آنها چه کاخ آرزوها ساخته ام…؟!



و چه بی هوا
هوای تو به سرم می زند هنوز !



مقیاس اندازه گیری فاصله متر نیست ، اشتیاق است

مشتاق که باشی حتی یک قدم نیز فاصله ای دور است. . .





کاش بودی و
می فهمیدی
وقت دلتنگی
یک آه
چقدر وزن دارد



بی‌رحمی بزرگی‌ست که روزگار ..
اجازه دوست‌داشتن و خواستن كَسی را به ما بدهد ، اما اجازه "داشتنش" را نه!!



این شعــرها

عوارض ِجانبـــــی ِ نَبـــود ِ توســت

به دل نگیـــر

فقــط مــــرا ،

ذرّه ذرّه میـــمیراند ...



آه زندگی ,زندگی ...چقدردلم برای تو تنگ می شود این روزها ...

دیگر معنای لحظه ها را نمی فهمم ,که چگونه باید نباشم ,وقتی که هستم ...!

وقتی که هنوز هم درنفس هایم توجاری هستی ! ببین ,دارم تو را نفس می کشم ..!

آه زندگی !این روزها دلتنگت که میشوم ,

تنها به حجم خوابهایم فرو می روم ,

شاید رویایت را دوباره ببینم ..!!!



یاد سهراب بخیر!
آن سپهری که تا لحظه ی خاموشی گفت:
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست؛
اما...
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست
















x بازدید : 39 دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 نظرات (3)



نبوده ، نیست ، نخواهد بود !

عزیزتر از تو کسی برای من . . .




مرا محکــم تر در آغوش خود بگیـر
من هنوز هم نـمی خواهم تــو را
به دسـت خاطرات ” لــعنـتـی ” بسپـارم




تو این من ها را از خودت منها کن

من می مانم و میمیرم برای باقیمانده ات



عشق رو نمی شه با یه شاخه گل مقایسه کرد ولی میشه عشق رو با یه شاخه گل اثبات کرد




کم سرمایه ای نیست ؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند !

ولی ....

از آن بهتر داشتن آدمهاییست ،
که وقتی حالت را میپرسند ؛
بتوانی بگویی :
خوب نیستم ... !!



دشت‌ها نام تو را می‌گویند
کوه‌ها شعر مرا می‌خوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوه‌ی اندوه زچیست؟
در تو این قصه‌ی پرهیز که چه؟
در من این شعله‌ی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخنی از
متلاشی شدن دوستی است،
و بحث بودن پندار سرور آور مهر
آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بهت فراموشی ـ
ـ یا غرق غرور؟!
سینه‌ام آینه‌ای است
با غباری از غم
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
آشیان تهی ‌دست مرا،
مرغ دستان تو پر می‌سازد
آه مگذار، که دستان من آن
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی‌ها بسپارد
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پرمهر مرا سرو تهی بگذارد
من چه می‌گویم، آه...
با تو اکنون چه فراموشی‌ها؛
با من اکنون چه نشستن‌ها، خاموشی‌هاست
تو مپندار که خاموشی من،
هست برهان فراموشی من


...

x بازدید : 23 شنبه 28 اردیبهشت 1392 نظرات (3)



اونی که واقعا دوست داشته بـاشه ..

شاید اذیتت کنه..

ولی هیچ وقت عذابت نـمیده..

شاید چند روزی هم حالتو نپرسه ..

ولی همه حـواسش پـیشِ تـوئه..

شاید بـاهات قـهر کنه ..

ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمی کنه !!!



چه لذتی بالاتراز این که:
اسمـــــت
قسم راست
یک نفر باشد ...












...

x بازدید : 29 سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 نظرات (5)




خیلی وقت است فراموش کرده ام


کدامیک را سخت تر می کِشم؟!


رنج...

انتظار...


یا


نفــس را...؟










x بازدید : 32 جمعه 13 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

درخاطری که تویـــــــــی دیگران فراموشند

بگذار درگوشت بگویم میخـــواهـمت

این خلاصه ی تمام حرفای عاشقانه دنیاست


هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی توست

هــــــــی

معشوقه ی من

سلامتی ....؟؟؟



دلم یک دنیا تنهایی میخواد

با یه عالمه تــــــو

وتمام گوشه کنارهای آغوشت



ماه

دخترکی بود

که زمین را هوایی کرد

و تو

دختر زیبایی که مرا




x بازدید : 50 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

زمان می گذرد و زمانه پیر می شود
تـنها یــــاد تــوست کــه هر ثانیه
در دلـــــــم جوانـــــــــه می زند
تو تکرار می شوی و من
هر روز بـوقت حضورت
دلتنگ می شوم
تیک تاک ثانیه ها
به وقت قرار عاشقیست
ساعتم را به وقت دلم کوک کرده ام
چون ثانیــــــــــــــــــــــــــه ها را

تنـــــــد تنـــــــد می شمارد



بگذار شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید

هر چند معنی جز رنج و پریشانی نباشد.

اما کوری را هرگز به خاطر آرامش تحمل نکن




غريب است دوست داشتن. وعجيب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتي مي‌دانيم کسي با جان و دل دوستمان دارد ...
ونفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ريشه دوانده ؛ به بازيش مي‌گيريم
هر چه او عاشق‌تر ، ما سرخوش‌تر،هر چه او دل نازک‌تر ، ما بي رحم ‌تر ...
تقصير از ما نيست ؛ تمامي قصه هاي عاشقانه، اينگونه به گوشمان خوانده شده‌اند...





حرف هايي است که هيچ گاه زبانها به هم نمي گويند....
حرف هايي است که فقط دست ها مي توانند به هم بگويند
.




لحظه دیدار نزدیک ست.

باز من دیوانه ام ٬ مستم.

باز می لرزد ٬ دلم ٬ دستم.

باز گوئی در جهان دیگری هستم.

های ! نخراشی بغفلت گونه ام را ٬ تیغ !

های نپریشی صفای زلفکم را ٬ دست !

و آبرویم را نریزی دل !

- ای نخورده مست -

لحظه ی دیدار نزدیک ست




دلم را میپیچم لای پتوتا شاید سرما نخورد

ازبس که رفتار این روزهایت سرد است...

تو را باید روی چشمها گذاشت

کجایی؟

چشمهایم بهانه ات را گرفته اند...



می نویسم که تو بخوانى، اما حیف !
دیگران عاشقانه هاى مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند !
و تو… حتى نگاه هم نمی کنى …!





حتی
اگر نبـاشی
می آفــرینـمــت
چونانکه
التهاب بیابان
ســـــــــــــــراب را





امروز به پايان ميرسد
از فردا برايم چيزي نگو
من نميگويم :
فردا روز ديگريست
فقط ميگويم :
تو روز ديگري هستي
تو فردايي
همان که بايد به خاطرش زنده بمانم





قرارمان يک مانور کوچک بود !
قرار ب
ـــــــــــــود ...
تير هاي نگاهت مشقي باشد !
اما بــبـــيــن ،
يک جاي سالم بر قلبم نمانده است !!!



فاصله ها آزمونی است تا بفهمیم که عشق تا چه اندازه می تواند به دوردست ها سفر کند ......



زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . . .




بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا...




چه خوشبختی بزرگی ست بدبختی های کوچک !



کلمات قدرت آزار دادن شما را ندارند مگر اینکه گوینده آن کلمات برایتان بسیار عزیز باشند.



تجربه ام حکم می کندوقتی کسی باتمام قوا میکوشدبه چیزی برسد،نمی تواند،و وقتی باهمه ی توان ازچیزی می گریزد،معمولاْ همان سر راهش سبز می شود



همین حوالی هستند
کسانی که تا دیروز می گفتند:
بدون تو حتی نفس هم نمی توان کشید
و امروز در آغوش دیگران نفس نفس می زنند!



وقـتـی حـس میکـنم

جایــی در ایــن کره ی خاکی

تــو نفس میکــشــی

و مـن

از همان نفــــــــس هــایت ،،،

نفـــس میکشم

تــو باش !

هـوایت !

بـویـت !

برای زنده ماندنم کافـــی است




عشق محدود تنها به تصاحب معشوق می اندیشد و عشق بی انتها در جستجوی خویشتن است




نا امید نیستم
که از امید بگویم
آنچه هست یاس مطلق نیست!
عاقبت یک کلید
به قفل زنگار گرفته ی ما نیز می خورد !
همان ماه که پنجره های دیگران می تابد
به پنجره ی ما نیز خواهد تابید!
یک روز کسی نیز برای ما شعر خواهد گفت...



قلبی را که عشق می ورزد اما هرگز تسلیم نمی شود پذیرا باش


x بازدید : 66 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (2)

هوایت را به سینه می کشم
خفه ام می کند دلتنگی !




تو تکرارنشدنی ترین اتفاق زندگی من بودیو عاشقانه ترین آن ....




اگر نمی توانم همیشه مال تو باشم
اجازه بده گاهی، زمانی از آن تو باشم
و اگر نمی توانم گاهی، زمانی از آن تو باشم
بگذار هر وقت که تو می گویی، کنار تو باشم
اگر نمی توانم عشق راستین تو باشم
بگذار باعث سرگرمی تو باشم
اگر نمی توانم دوست خوب و پاک تو باشم
اجازه بده دوست پست و کثیف تو باشم
اما مرا اینطوری ترک نکن
بگذار دست کم چیزی باشم ..

شل سیلور استاین




عبــــور میکـنــــم هـر روز ..
از کنـارِ نــیمکت هـای خالـی پارک ..
طـوری که انــگار کـسی ..
در نـیمک های آخـرین ..
انـتـظـارمـرا میکـشد ..
و بـه آنجـا کـه میـرســـــم ..
بایـد ..
وانمـود کـــــنم ..
کـه باز هم دیــــــر رسیــده ام !



مـــــــــــــا،

نســـــلی هستیم کــــه،

بهـــــــترین حــــــــرفهــــــای زندگــــــیمان را نگفتیـــــم

تایــــــپ کردیـــــــــم





کاش می فهمیدی برای اینکه تنهایم تو را نمی خواهم
بر عکس
برای این که می خواهمت ، تنهایم ...




خدایا

این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند

فکری کن

اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت





من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می ارزید
من خودم بودم
دستی که صداقت می کاشت
گر چه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم هر پنجره ای
که به سر سبز ترین نقطه بودن وا بود
و خدا می داند
بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود
من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گیسوی بلند
و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگیم می فهمید
آرزویم این بود....
من چه خوش بین بودم
همه اش رویا بود
و خدا می داند
سادگی از ته دلبستگیم پیدا بود





کوچه ها را بلد شدم

رنگهای چراغ راهنما

جدول ضرب

دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم

اما گاهی میان آدمها گم میشوم آدم ها را بلد نیستم.!





اگر تو روی نیمـــــــکتی

این سوی دنـــیا

تنـــــــــــــها نشسته ای

و همه آنچه نــداری

کســــــــی است….
شاید آن سوی دنیا

روی نیمکتی دیگر

کسی نشسته است
که همه آنچه ندارد تـــــــویی……..
نیمکـــــــــت های

دنیـــــا را چه بد چیده اند




x بازدید : 67 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (3)

نمی خواهم خاطره ی فردایم شوی ! امروز با من باش حتی لحظه ای ..... !




به کدامین کتاب مقدس دنیا

سوگند بخورم ؟

که از یاد عاشقان واقعی ات

نخواهی رفت ,

حتی اگر تورا...

به آخرین صفحات تاریخ

تبعید کرده باشند

میلاد تهرانی





دلم میخواهد شب باشد، من باشم و تو …
به خیالم تو خواب باشی …
نگاهت کنم، آرام ببوسمت…
نوازشت کنم…
و آرام بگویم دوستت دارم …
و تمام حرفهای دلم را که وقتی نگاهم میکنی نمیتوانم بگویم
عاشقانه نجوا کنم…
و تو در سکوت بشنوی و از عشقم سر کیف شوی ، اما …
چشمانت را باز نکنی و به خیالم خواب باشی… !
من هم به خیالت ندانستم که بیداری ...



کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت
نام کوچکی : تا به جانش می خواندی
تا به مهر آوازش می دادی
همچو مرگ
که نام کوچک زندگی ست...
احمد شاملو



گاهی هوس می کنم در آغوشت حل شوم

با همه سردیت ,هنوز

برایم گرمترین حس دنیایی . . . .



آدمی که منتظر است،

هیچ نشانه ای ندارد..

فقط با هر صدایی،

برمیگردد ..!




دست ات را به من بده
دست هاي تو با من آشناست
اي دير يافته با تو سخن مي گويم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دريا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن مي گويد
زيرا که من
ريشه هاي تورا دريافته ام
زيرا که صداي من
با صداي تو آشناست.

احمد شاملو




آدم باید یک " تو " داشته باشه ؛

که هر وقت از همه چی خسته و نا امید بود ،

بهش بگه :

مهم اینه که تو هستی !

بی خیال دنیا ... !!!




یکی از لذت بخش ترین لحظه های زندگی وقتیه که کسی رو که دوست داری تماشا میکنی و اون حواسش نیست !




! هیچ کس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم ، عشق سوم ، اینها بی معنی است . فقط رفت و آمد است . افت و خیز است .

معاشرت می کنند و

اسمش را می گذارند عشق

x بازدید : 43 پنجشنبه 05 بهمن 1391 نظرات (1)

من ادعا نمی کنم همیشه به یاد کسانی هستم که دوستشان دارم اما ادعا می کنم  در  مواقعی هم که  به یادشان  نیستم  دوستشان دارم ...!




اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 36
  • بازدید سال : 79
  • بازدید کلی : 5,303
  • کدهای اختصاصی